سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برنامه رادیویی گنج سعادت

تطبیق نماز با زهد

نماز زاهدانه

زهد، اوّلین سلاح و جوشن سالک برای رفتن به مبارزه با شیطان است؛ زهد به کمک شریعت، زندگی ما را می‌سازد و این دو وقتی با هم جمع شدند نماز ما را می‌سازند؛ زهد، شرط رسیدن به مقام امامت و نبوت بود همچنین بیان شد که زهد، باید اختیاری باشد تا منشأ همه این خیرات باشد و الا زهد قهری آدم خودش را می‌طلبد و تا مادامی که انتخاب نشود منشأ همه این برکات نخواهد بود.

نکته اوّل اینکه در جلسات قبل، ذیل برخی روایات، ده مرتبه برای زهد بیان شد که تعدادی از آنان عبارتند از: مال، اولاد، لباس، غذا، همسر الان عرض می‌کنم که هر یک از این درجات، مزاحم نماز هستند بنابراین اگر قرار است نماز، نماز باشد باید در این ده درجه، آنچه که مزاحم نماز است و به نماز لطمه میزند نمازگذار از آن کناره بگیرد.

نکته دوم: بیان شد که زهد به معنای پرهزکاری و بی‌توجهی به جلوه‌های دنیاست.

نکته سوم: زهد، جایگاه توحیدی دارد یکی از تکالیف و مصادیق در توحید عملی، زهد است. آقا رسول اللّهِ صلى الله علیه و آله فرومدند: ما تَعَبَّدُوا للّهِ بشَیءٍ مِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا؛ خداوند را با هیچ عبادتى همانند دل برکندن از دنیا نپرستیدند؛ این حدیث یعنی اتفاقی که در عبودیت افتاده مرهون و مدیون زهدی است.

تطبیق نماز با زهد

نماز، ترجمان زهد است بزرگترین مصداق زهد، همین نماز است نماز، عبادت است مظهر توحید عملی و عبادی به حساب می‌آید ترجمان کناره از زرق و برق دنیا همین نماز است وقتی تکبیرالإحرام می‌گوییم همه چیز را پشت سر می‌گذاریم و رو به قبله می‌شویم هم در ظاهر و هم در باطن؛ در واقع سعی می‌کنیم به هر چیزی که روبرو و مقابل است بی‌اعتنا باشیم.

تعلّق با تعقّل با هم جمع نمی‌شود بنابراین نماز و دنیا با هم یکجا جمع نمی‌شوند هیچ کدام به هم نمی‌چسبند نه نماز اتیکت دنیاست نه دنیا اتیکت نماز.

موقع نماز باید از علقه و اتصال به دنیا کنده شویم از زق و برق دنیا مبرّا باشیم آن هم به معنای حقیقی کلمه.

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ آیه می‌فرماید نماز قدرت بازدارندگی دارد نماز زاهدانه، نمازی‌ست که فریبندگی دنیا را در خودش راه ندهد خود نماز، راه ندهد چون نماز، ادراک دارد در آیه آمده «إنّ الصلوة» دور نیست اگر بگوییم نماز باهوش نمازی است که گول زرق و برق دنیا را نمی‌خورد نمازگذار باهوش کسی است که با نمازش گول زرق و برق دنیا را نخورد این نکته خیلی مهم است چون بیان شد هرگاه نماز با نمارگذار، اتحاد عملی یعنی اتحاد عامل و عمل پیدا کند هوش نماز و عبودیت در نماز هم به نمارگذار انتقال پیدا می‌کند و او هم می‌تواند از زرق و برق دنیا، کناره باشد و نماز زاهدانه در او نزول اجلال کند و بنشینید.

 عنایت داشته باشیم که تمام اعمال خوب آنچه از زهد دارند نماز زاهدانه همه آن‌ها را به تنهایی دارد چون إِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا شاه‌منظومه عبادات، نمازاست؛ یعنی همه آن زهدهایی که در باقی عبادات هست نماز باید همه آن ها را یکجا داشته باشد و چون دارد توانمند است قوی است قدرت بازدارندگی دارد.

خداوند فرومد نماز «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ» پس قاعدتاً نماز باید هم خودش از زرق و برق فریبنده دنیا دور باشد و هم ما را به عنوان نمازگذار از زرق و برق دنیا دور کند ما را از فرییندگی دنیا دور کند هم درون نماز وقتی مشغول نمازیم هم بیرون نماز و وقتی از نماز فارغ شدیم همچنان باید نماز با ما باشد تلبّس به مبدأ نماز اتفاق افتاده و نماز همچنان با ماست و چون با ماست ما نمازگذار و مصلی هستیم هم درون نماز، ما را حفظ کند و نگذارد گول عوامل بیرون از نماز را بخوریم و از نماز غافل شویم و هم درون ما را حفظ کند هم بیرون ما را؛ پس نماز در عین حالی که خودش همایش و نمایش زهد است مهمترین پشتوانه زهد در همه اعمال به حساب میاد چون باقی عبادات از زهد نماز سهم دارند اگر نماز همه زهد را دارد در واقع زهدی که حج دارد زهدی که روزه دارد نماز آن‌ها را همه با خودش دارد.

اگر همه عبادات را جمع کنیم باید نماز در بیاید و اگر نماز را پخش کنیم در هر مرتبه‌ای به شکلی در می‌آید فرض کنید بالاترین مرتبه، مخصوص نماز است اگر نماز در ماه مبارک رمضان تنزّل کند می‌شود روزه اگر نماز در ایام حج تنزل کند می‌شود مناسک حج پس عمل عبادی حج در ماه حج، خودش نمازی است که اگر قرار است قبول باشد باید عطر و بوی نماز را داشته باشد برای این است که می‌گویند اگر نماز قبول باشد قاعدتاً باید حج نیز قبول باشد.

برای همین است که اگر کسی بر فرض، کار خوبی را انجام می‌دهد اما اهل نماز نباشد آن کار او هم پذیرفته نیست؟

قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ یعنی اوّل نمازگذار نبودیم چون اطعام مساکین ذیل نماز است که اگر نمازگذار بودیم حتماً این اطعام قبول را داشتیم.

پس کسی که ادعای خوش اخلاقی کند ولی نماز نخواند به او می‌گوییم اخلاق شما را وقتی پیگیر شویم مرادتان از اخلاق، محبت است و محبت را که پیگیری می‌کنیم می‌بینیم روی تبسّم تکیه دارد بفرمایید این چه اخلاقی است که با نماز، اینقدر بد، رفتار می‌کند و دژم است و راه نمی‌دهد به دین راه نمی‌دهد این چه اخلاقی است که به آقا رسول الله راه نمی‌دهد هر کسی را به اسم بشریت راه می‌دهد ولی به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به قرآن و شریعت راه نمی‌دهد معلوم است که این یک، توهم در اخلاق است.

با نگاه عمیق عرض می‌کنم اگر انسانیت را بنویسند دین در می‌آید و اگر دین را بخواهند به صورت فضائل در بیاورند به صوت انسانیّت در می‌آید اینها با هم تزاحمی ندارد این‌ها هر کدام در جای خودش صورتی از دیگری به حساب می‌آید کسی که مدعی انسانیت است حتماً باید ذائقه‌اش با دین، جور در بیاید و الّا حتماً باید ذائقه‌اش با دین جور در بیاید معلوم است که مشکلی در گوارش ادراکی خودش اتفاق افتده که نسبت به نماز شناخت ندارد نماز را علاوه اینکه اقامه نمی‌کند و به جا نمی‌آورد نماز را نمی‌شناسد یک اتفاقی برای انسانیت افتاده اگر کسی دم از انسانیت دم می‌زند محال است با دین جمع نشود محال است با دین، تلخ برخورد کند از آن طرف اگر کسی متدین باشد حتماً بایدانسان باشد شریعت نمی‌پذیرد که ادعای تدیّن باشد ولی در خانه و بیرون خانه و محل کار، شرط انسانیت را محقق نکند.

زهد در نماز یعنی در نماز به چیزهایی که در اطرافم است توجه نکنم تا می‌شود اطرافم را از چیزهایی که حواسم را پرت می‌کنند کنار بگذارم محراب بسازم و آنجا که زرق و برق نیست آنجا محراب است آنجا می‌شود نماز زاهدانه را به همایش و نمایش گذاشت نماز زاهدانه یعنی نماز با حواس جمع نه با حواس پخش و پلا.

 

نبع: برنامه گنج سعادت تاریخ پخش در رادیو معارف 17 بهمن 1402 ساعت 18
به قلم مسعود رضانژاد فهادان


نماز زاهدانه و چند پرسش

پیرامون زهد در نماز با مقدمه چند پرسش

سؤال: آیا معنای زهد این است که اگر کسی مثلاً آمد و تلفن همراه مرا شکست بی‌خیال شوم و یا اینکه برای نگهداری آن تلاش نکنم و بگذارم هر اتفاقی خواست برایش بیفتد؟

 پاسخ: اگر کسی بیاید به مال من تعرض کند ضامن است صحبت این است که هر تعلقی که به دین ما ضربه بزند هر دلبستگی مفرط به دنیا که به دین و دینداری من آسیب بزند مذموم است و نکوهش شده و حضرات معصومین علیهم‌السلام فرمودند که باید پرهیز کرد و کناره گرفت که اسم آن کناره‌گیری، می‌شود زهد؛ معنای زهد این نیست که اگر کسی آمد به ما لطمه زد ضامن نیست یا ما از حقمان در همه جا بگذریم.

 سؤال: پارچه ساده، روی پنجره به عنوان پرده نصب می‌شد الان همین پرده زیره دارد رویه دارد والان دارد یا مثلاً قدیم یک گلیمی پهن می‌کردند الان فرش و مبل و کف‌پوش و سرامیک یا ابزارآلات زندگی که الان خیلی بیشتر از گذشته است آن‌قدر که شاید نتوان با هیچ دوره‌ای مقایسه کرد آیا در این دوره زاهد شدن نسبت به گذشته سخت‌تر نیست؟!

پاسخ: از این جهت که فراوانی این جلوه‌ها نبوده بله سخت‌تر شده و لذا زهد در این دوره پاداش بیشتری دارد ولی باید توجه داشته باشیم که جلوه‌های گذشته برای همان آدم‌ها تعلق می‌آورد شاید الان برای ما آن چیزها جذابیت نداشته باشد؛ ولی برای آن‌ها تعلق می‌آورد.

زهد در گذشته بوده الان هم هست و الان به مراتب سخت‌تر شده و به همان نسبت پاداش بیشتری دارد و خدای متعال هم ثواب بیشتری و فوائد و برکات بیشتری برای اهل زهد در این دوره لحاظ می‌کند.

برخی فکر می‌کنند زهد یک امر مستحبی است نه واجب و لازم!

 البته ما خیلی گرفتار شدیم دست ما بود که گرفتار نشویم شاید بتوانیم بگوییم عمداً خودمان را گرفتار کردیم اصلاً نقشه نداشتیم برخی فکر می‌کنند زهد یک تشریفات است یا یک تجربه شخصی است یک تکلیف دینی نیست ما زهد را ساده گرفتیم ما زهد را انتخابی دیدیدم.

خطا در معرفی افراد زاهد

یا آنجا هم که درباره زهد، تلقی داشتیم تلقی ما غلط بود یا زهد را بد معرفی کردیم یا هر موقع خواستیم عمل کنیم بد عمل کردیم خواستیم یک سری از شخصیت‌ها را به عنوان زاهد برای خودمان الگو بگیریم اشتباه کردیم اینها اصلاً این کاره نبودند آمدیم دین و دینداری خودمان را با این افراد تنظیم کردیم بعداً فهمیدیم اشتباه کردیم و چقدر صدمه دیدیدم و چقدر در معرفی این افراد به‌عنوان زاهد اشتباه کردیم چوبش را هم خوردیم و تاوانش را هم دادیم و اگر ادامه بدهیم همچنان باید چوبش را بخوریم و تاوان دهیم که آن‌قدر که غیر معصوم را به عنوان زاهد معرفی کردیم معصوم را معرفی نکردیم این‌قدر که از متن زندگی دیگران الگوی زهد می‌خواستیم بگیریم از متن شریعت نگرفتیم این مباحث زهد که گذشت در متن شریعت بود و به اندازه مجال گفتیم والا اگر بیرون از حوصله مخاطب نبود شاید بیشتر از یک سال بشود از متن شریعت در مورد زهد گفت این ظرفیت بزرگ، موجود است؛ ولی ما حواسمان نبود و علی‌رغم این همه اطلاع‌رسانی خدا، جدی نگرفتیم و مبتلا شدیم و برخی مواقع می‌نشینیم و می‌گوییم خوش به حال گذشته و ما گرفتار و مثلاً می‌گوییم ای کاش در گذشته بودیم با اینکه اگر همین الان، آینده را به گذشتگان نشان می‌دادیم آن‌ها هوس می‌کردند بیایند اینجا در این دوره.

دین اسلام باید سر جای خودش بماند واسطه ادراکات انسانی با واسطه، بی‌واسطه باید فهمیده شود ولی عقل و خیال و حس نباید بیایند وسط و به این دین دست بزنند و تصرف بشود نباید دین کپی‌برداری شود نباید شبیه‌سازی شود نباید به اسم بدعت و نوآوری دست بخورد و در نتیجه دین، تصرف بشود.

زهد در نماز

 نماز سر جای خودش باید باشد و نباید در آن تصرف کرد ولی چرا نشود زندگی شکل نماز بشود چرا نشود زندگی شبیه سجده بشود؟!

در نماز وقتی می‌گوییم زاهد باشیم یعنی از هر چیزی که خداست مبرا باشیم تا درون ما مسجد درست شود تا قبله معلوم بشود تا معهلوم بشود ما رو به قبله هستیم یا نیستیم زهد در نماز به معنای پرهیز از دنیاست می‌خواهد زرق و برقی که می‌شناسیم داشته باشد یا نداشته باشد.

زهد در نماز یعنی پرهیز از دنیاست کدام دنیا؟! هر چیزی که به نماز ما لطمه می‌زند می‌خواهد زرق و برق داشته باشد می‌خواهد نداشته باشد.

در نماز حرف این است که غیر خدا، دنیاست حتی دنیا خودم هستم و باید از خودم هم زاهدانه رد بشوم؛ به قول عزیزان اهل معرفت، غیر خدا، بت است حتی خودم توجه به غیر خدا رو برگردان از قبله به حساب می‌آید زهد در نماز یعنی عدم توجه به غیر خدا عدم علاقه به غیر خدا، عدم تمایل به غیر خدا، محسوس یا متخیل یا معقول، اسمش هر چه که باشد در هر مرتبه انسانی که باشد بیرون از خودم در خودم حتی باید مراقب باشم مشغول پرستش خدای مفهومی ذهنی خودم نشوم این است معنای نماز زاهدانه مفهوم پرست نباشم در مفاهیم ذهنی دور نزنم خدای خیالی نپرستم در نماز زاهدانه باید اینجور باشیم ظاهر و باطن و حقیقت ما در همه لایه‌های دین باید رو به قبله و رو به صاحب قبله باشد نماز، کناره بودن از هر چه که غیر خداست حتی خودم، زهد این قدرت را دارد که با شریعت این کار را انجام دهد و زندگی ما را در کنار ترک محرمات و انجام واجبات به شکل نماز در بیاورد و اصلاً بفرمایید همه زندگی ما وشصت سال زندگی ما یک سجده برای ما ثبت بشود.

خوشا آنانکه الله یارشان بی   بحمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنانکه دائم در نمازند   بهشت جاودان بازارشان بی

منبع: برنامه گنج سعادت تاریخ پخش در رادیو معارف 16 بهمن 1402 ساعت 18

 به قلم مسعود رضانژاد فهادان


ضرورت دوری از همنشین دنیادوست

ضرورت دوری از همنشین دنیادوست

سؤال: در خصوص زهد، همنشین خیلی مؤثر است؛ ولی معمولاً ما آدم‌هایی که اهل زرق‌وبرق و تجملات بیشتری هستند را بیشتر تحویل می‌گیریم.

پاسخ استاد:

  • دیوار ایمان کوتاه

    برخی متأسفانه خیلی ضعیف هستند؛ یعنی دیوار ایمانشان اینقدر کوتاه است که راحت  یک زرق‌وبرقی می‌تواند از دیوار ایمانشان بپرد و کل ایمانشان را ازشون بقاپه و ببره.

  • اتحاد عامل و عمل

    در بحث غرور بیان شد که مردم وقتی ثروت و زرق‌وبرق و همایش قارون را دیدند گفتند ای‌کاش ما هم بهره داشتیم؛ ولی قرآن این آدم‌ها را نکوهش کرده؛ اقتضاء قاعده اتحاد عامل و عمل این است که اگر قرار است اهل زهد باشیم باید از دنیا و از زرق‌وبرقش و از آدم مبتلا به دنیا باید کناره باشیم چرا؟ چون اتحاد عامل با عمل یعنی کسی که اهل زهد است می‌شود زاهد و با زهد، اتحاد پیدا میکند کسی که زاهد نیست با چه اتحاد دارد؟ معلوم است که با دنیا و با تعلقاتش؛ این مسری است؛ لذا باید پرهیز کرد و فاصله را حفظ نمود حقیقتاً یک سارس و کرونا و ایدزی است این مثال‌ها را عنوان کردیم که ترسش را لمس کنیم.

  • راه حل:

    چه کنیم؟ باید برویم سراغ کسی که اهل زهد است المجالسة مؤثّره

تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی

  • اطراف معرّف مرکز

    قاعده دیگری وجود دارد که میگوید اطراف، معرّف مرکز هستند ما با هر کسی که رفیق باشیم و جزء اطرافیان ما محسوب شود او ما را تعریف می‌کند؛ چه کسی را انتخاب کنیم؟ کسی که اهل زرق‌وبرق دنیاست و اهل رعایت نیست یا کسی که خداپرست است و زاهد است و نفس‌پرست نیست خداپرست است دنیاپرست نیست خداپرست است اهل نفسانیات و تعلقات نفسانی نیست موحد است مسلمان است مؤمن است؟! این شخصیت با این خصوصیات را باید برای حشرونشر و آمد و شد انتخاب کرد.

  • زاهد واقعی کیست؟ (معرفی یک شاخص)

    آقا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: إذا هَرِبَ الزّاهِدینَ مِنَ النّاسِ فَاطلُبهُ؛ هرگاه زاهد از مردم بگریزد، پس جویای او باش. ناس اینجا یعنی اهل نفس یعنی افرادی که تربیت نشده‌اند اگر زاهدی دیدید که از آدم‌هایی که مبتلا هستند کناره‌گیری می‌کند دنبال این زاهد بروید این شاخص است.

    إِذَا طَلَبَ اَلزَّاهِدُ النَّاسَ فَاهْرُبْ مِنْهُ؛ هرگاه دیدی زاهد در جستجوی مردم (اینجا یعنی مردم اهل نفس و دنیاپرست و اهل زرق‌وبرق) و به دنبال آنهاست از او بگریز (و بدان که حقیقت ندارد و فریبکار است).

این بیان آقا یک شاخص بسیار مهمی است.

  • گوشَت به دهان رفیق زاهدت باشد

    قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا رَأَیْتَ أَخَاکَ قَدْ زَهِدَ فِی اَلدُّنْیَا فَاسْمَعْ مِنْهُ فَإِنَّهُ یُلْقَى إِلَیْهِ اَلْحِکْمَةُ؛ ای ابوذر! هر گاه دیدی برادرت به دنیا پشت کرده است، به سخنان او گوش کن؛ زیرا او حکمت تعلیم می‌دهد.

    چون به او حکمت داده شده گوشَت را به دهان این آدم بسپار خدا از دهان و زبان او با تو حرف می‌زند؛ ما باید از شاخصی که خداوند به ما معرفی کرده بهره ببریم. با کی رفیق شویم و حشرونشر داشته باشیم؟ خداوند میفرماید با انسان زاهد با انسان مبرا و پاک از تعلقات دنیا

  • خانه جای مقدسی است

    آدم حقه باز و دغل که همیشه دنبال دنیا و فریبکاری است دو زار به دنبال حشر و نشر نمی‌گردد نباید او را در خانه راه داد خانه جای مقدسی است.

یادآوری عرض می‌کنم هم خودم باید زهد را تمرین کنم و زاهد باشم و هم رفیق زاهد انتخاب کنم تا این دوره و برهه و این عقبه و گردنه زندگی را سالم رد کنم به عبارت دیگر هم رفیق خوب و زاهد انتخاب کنم هم قابل باشم و یک نفر هم من را انتخاب کند این‌جوری اگر رفیق زاهد داشته باشم و در نقشه من هم زهد باشد زاهد، بار خواهم آمد حشرونشر با آدمی که از زرق‌وبرق کنار است بسیار مهمه.

به اهل بیت عصمت و طهارت عرض می‌کردند کنار شما خیلی خوبیم از شما فاصله می‌گیریم حال دلمان به هم می‌ریزد

بحار الأنوار عن سَلاّم: کنتُ عند أبی جعفرٍ علیه‌السلام فَدَخَلَ علَیهِ حُمرانُ بنُ أعیَنَ فَسَأَلَهُ عن أشیاءَ، فلَمّا هَمَّ حُمرانُ بالقِیامِ قالَ لأبی جعفرٍ علیه‌السلام: اُخبِرُکَ أطالَ اللّه ُ بَقاکَ و أمتَعَنا بِکَ أنّا نَأتِیکَ فما نَخرُجُ مِن عندِکَ حتّی تَرِقَّ قُلوبُنا و تَسلُوَ أنْفُسُنا عنِ الدنیا، و یَهُونَ علَینا ما فی أیدِی الناسِ مِن هذِهِ الأموالِ، ثُمّ نَخرُجُ مِن عِندِکَ فإذا صِرنا مَعَ الناسِ و التُّجّارِ أحبَبنا الدنیا!

بحار الأنوار ـ به نقل از سلاّم: خدمت امام باقر علیه‌السلام بودم که حمران بن اعین وارد شد و سؤالاتی کرد و وقتی خواست برخیزد به امام علیه‌السلام عرض کرد: خداوند به شما عمر طولانی دهد و ما را از وجودتان بهره‌مند سازد، می‌خواهم مطلبی عرض کنم، و آن این است که وقتی خدمت شما می‌آییم، تا زمانی که در محضر شما هستیم، رقّت قلب داریم و جان‌هایمان به دنیا بی‌رغبت است و مال و ثروت مردم برایمان ارزش و اهمّیتی ندارد، اما همین که شما را ترک می‌کنیم و به میان مردم و کسبه و تجّار می‌رویم، دوباره همان آش است و همان کاسه.

قالَ: فقالَ أبو جعفرٍ علیه‌السلام: إنّما هِی القُلوبُ مَرَّةً یَصعُبُ علیها الأمرُ و مَرَّةً یَسهُلُ؛ امام باقر علیه‌السلام فرمودند: دل‌ها چنین هستند. دل یا قلب اسمش روش است دائم می‌چرخد گاه کار بر آنها دشوار می‌شود و گاه آسان می‌گردد.

ثمّ قال أبو جعفر علیه‌السلام: أما إنّ أصحابَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالوا: یا رسولَ اللّه ، نَخافُ علَینا النِّفاقَ! قالَ: فقالَ لَهُم: و لِمَ تَخافُونَ ذلکَ؟ سپس امام علیه‌السلام فرمودند: اصحاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به آن حضرت عرض کردند: ای رسول خدا! از نفاق بر خود می‌ترسیم! رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: چرا از آن می‌ترسید؟

قالوا: إنّا إذا کُنّا عِندَکَ فَذَکَّرتَنا، رُوِعْنا وَ وَجِلنا و نَسِینا الدنیا و زَهِدنا فیها حتّی کَأنّا نُعایِنُ الآخِرَةَ و الجَنَّةَ و النارَ، و نحنُ عِندَکَ و إذا دَخَلنا هذهِ البُیوتَ و شَمَمْنا الأولادَ و رَأینا العِیالَ و الأهلَ و المالَ یَکادُ أن نُحَوَّلَ عنِ الحالِ التی کُنّا علی‌ها عندَکَ، و حتّی کأنّا لَم نَکُن عَلی شَیءٍ، أ فَتَخافُ علَینا أن یکونَ هذا النِّفاقَ؟ عرض کردند: ما وقتی در محضر شما هستیم و ما را موعظه می‌فرمایید، بیم و ترس [از خدا و آخرت] دلمان را فرا می‌گیرد و دنیا را فراموش می‌کنیم و به آن بی رغبت می‌شویم، چنانکه گویی آخرت و بهشت و دوزخ را با چشم می‌بینیم. اما همین که به خانه‌های خود می‌رویم و بوی فرزندانمان به مشاممان می‌خورد و زن و بچه و ثروت را می‌بینیم، از آن حال و وضعی که در خدمت شما داشتیم تقریباً برمی گردیم، به طوری که گویی اصلاً آن حالت را نداشته‌ایم. آیا از این حالت، بیم نفاق بر ما دارید؟

فقالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: کلاًّ، هذا مِن خُطُواتِ الشیطانِ لِیُرَغِّبَکُم فی الدنیا، و اللّهِ لَو أنَّکُم تَدُومُونَ علی الحالِ التی تَکُونُونَ علی‌ها و أنتُم عِندِی فی الحالِ التی وَصَفتُم أنفُسَکُم بِهَا لَصافَحَتکُمُ المَلائکةُ و مَشَیتُم عَلَى الماءِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمودند: هرگز؛ این از گام‌هایی است که شیطان بر می‌دارد، تا شما را به دنیا راغب سازد. به خدا قسم اگر همان حالت نزد من را در خانه‌هایتان نیز داشتید، فرشتگان با شما دست می‌دادند و بر روی آب راه می‌رفتید.

حضرت یک کد مهم نشان دادند کد چه بود؟ با ما که هستید حالتان خوب است پس با ما که نیستید هر کجا هستید سعی کنید با ما باشید اگر جسمتان هم با ما نیست قلبتان به سمت ما باشد. مشکل اینجاست که جسممان که می‌رود قلبمان هم می‌رود.

آقا رسول الله مبرا بودند و کناره بودند اهل استفاده اضافی از دنیا نبودند در نتیجه قدرتی خداوند به او داده بود که وقتی کسی در محضر ایشان بود عملاً آنچه که خودشان چشیده بودند و به آن رسیده بودند افراد دور و برشان هر کسی در رج خودش آن را احساس می‌کرد و می‌چشید.

تضمین این فرمایشات دقت در این نکته است که این ها را امام باقر علیه‌السلام دارند بیان میکنند این جملات را  هم از قول رسول خدا می‌فرمایند و ایشان هم تازه قسم یاد می‌کنند که اگر این حالت استدامه پیدا کند که وقتی اینجا هم نیستید اینجا باشید این قابلیت را دارید که ملائکه نزول اجلال کنند و روی آب راه بروید و قابل دریافت معارف حقانی خواهید شد.

آیت الله ابوالحسن ایازی

ما هر موقع در محضر آقای آشیخ ابوالحسن ایازی می‌رسیدم همین حال را داشتیم تا یک هفته کوک بودیم.

مرحوم آقای ایازی یک حسینیه کوچک داشت جمع‌وجور که نمد و حصیر بود و یک پنکه‌ای بود که اگر برق بود پنکه می‌چرخید و اگر برق نبود بادبزن بود به تعداد زیاد بادبزن بود که بین مهمان‌ها پخش کنند آقا اهل این تجملات نبود برخی آمدند گفتند آقا ترکمن نزدیک است بیا از این پشتی‌ها و متکاهای ترکمنی بگذاریم مهمان می‌آید به دیوار تکیه ندهد فرمودند بر فرض، نظر شما را بپذیریم و متکا بگذاریم و متکا بگذارید و از این پشتی‌های ترکمن بگذارید چند وقت دیگر شما می‌آیید به من می‌گویید این متکاها و نمدهای ترکمن با این نمد و حصیر جور در نمی‌آید فرش بگذارید حرف شما را گوش می‌دهیم فرش می‌گذاریم چند وقت دیگر می‌آیید می‌گویید اصلاً این اتاق به این فرش و پشتی نمی‌آید حرف شما را گوش می‌دهیم رنگ می‌کنید و همه این تغییرات و آخر هم می‌خواهید اینجا را بکوبید و یک چیز بزرگ‌تر درست کنید؛ فرمودند با طناب شما وارد این چاه نمی‌شوم. مرحوم استاد آشیخ ابوالحسن ایازی تا آخر زاهد بود.

پاورقی:

این‌ خیلی‌ مهم‌ است‌ که‌ گفته‌‌اند: «المجالسه مؤ‌ثّرة کالطبیعه‌ الثالثه». این‌ یعنی‌ اگر شما کم‌کم‌ با کسی‌ معاشرت‌ کردی، صفات‌ او چنان‌ در شما پیدا می‌شود که‌ گویا همیشه‌ و بالطبیعه‌ این‌ صفات‌ را داشته‌‌ای. شما اگر با آدم‌ دروغگو بنشینید و اتفاقاً روزی‌ ده‌ بار ببینید او دروغ‌ می‌گوید، کم‌کم‌ شما هم‌ دروغگو می‌شوید. اگر او غیبت‌ می‌کند، تو هم‌ اهل‌ غیبت‌ می‌شوی. اگر خدای‌ نکرده‌ یک‌ فسق‌ و فجورهایی‌ داشته‌ باشد، مثلاً فحشایی‌ و منکری‌ انجام‌ بدهد، در اثر همنشینی، آن‌ صفات‌ کم‌کم‌ به‌ تو هم‌ سرایت‌ می‌کند   .

بالعکس‌ اگر یک‌ آدم‌ نیکی‌ باشد، صالحی‌ باشد، اگر با کسی‌ معاشرت‌ کنی‌ که‌ ظهرها می‌بینی‌ نافلهِ‌ ظهر می‌خواند، تو هم‌ کم‌ کم‌ نافله‌‌خوان‌ می‌شوی، یا با کسی‌ هستی‌ که‌ نماز شب‌‌خوان‌ است، شب‌‌ها که‌ می‌بینی‌ بیدار می‌شود، نماز شب‌ می‌خواند تو هم‌ دلت‌ می‌خواهد کم‌کم‌ نماز شب‌‌خوان‌ ‌شوی. بعضی‌ وقت‌‌ها هم‌ با کسی‌ رفیق‌ هستی، می‌بینی‌ که‌ هر روز چیزی‌ به‌ مردم‌ می‌دهد، دست‌ و دلش‌ باز است، وقتی‌ که‌ ببینی‌ این‌ آدم‌ دائماً انفاق‌ می‌کند، تو هم‌ کم‌کم‌ دلت‌ می‌خواهد اینجور بشوی‌ و می‌شوی.

 

 منبع: برنامه گنج سعادت تاریخ پخش در رادیو معارف 15 بهمن 1402 ساعت 18

 به قلم مسعود رضانژاد فهادان


تبعات ترک زهد

زهد ,     نظر

 تبعات ترک زهد

زهد شرط احراز صلاحیت برای اعطای مسئولیت است اگر کسی زاهد نباشد حلاوت ایمان را نمی‌چشد؛ چون جور در نمی‌آید و ذائقه یا باید باایمان باشد یا دنیا اگر قراره اضافات دنیا را به‌صورت مفرط در زندگی خودم ورود بدهم امکان ندارد این اضافات بگذارند من حلاوت ایمان را بچشم خود همین اضافات و همین دنیاپرستی و همین تعلقات و دنیا مانع می‌شود و جلوی نزول رحمت را می‌گیرند حقیقتاً من آدم حق‌گرایی دیگر نمی‌شوم چه آدمی در می‌آیم؟ وقتی می‌بینم منافع دنیایی من اقتضائاتی دارد همان حرف را می‌زنم و دنبال آن می‌روم تا آنجا که حرف خلاف قرآن و شرع مقدس را مطرح می‌کنم العیاذبالله. آدمی با تعلقات دنیا، فراغت قلبی ندارد بسیار آدم شلوغی در می‌آید آدم شلوغ به درد خودش هم نمی‌خورد چه برسد به دیگران حالا اگر این آدم، مسئولیت بگیرد کی می‌رسد به کار مردم برسد او گرفتار تعلقات خودش و گروهش است. آدمی که زاهد نیست دریافت فراسویی ندارد. زهد کمک می‌کند به طهارت برسیم و قابل و شایسته شویم که خداوند آب معارف را از موطن خودش در قلب ما بریزد زهد نباشد این اتفاق نمی‌افتد. آدمی که زاهد نیست حقیقتاً کورباطن در می‌آید چشم سرش شاید ببیند؛ ولی به طور حتم چشم سِرّش نمی‌بیند نمی‌فهمد اگر می‌فهمید که مقابل حق نمی‌ایستاد اگر از دنیا کناره بود که حق‌گرا بود و چون دنیادوست است حق را نمی‌فهمد و مقابل آن می‌ایستند و خیال می‌کند که حق را می‌فهمد و یا خیال می‌کند که طرفدار حق است.

 قَالَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله: مَن یَرغَبُ فِی الدُّنیا فَطالَ فیها أمَلُهُ أعمَی اللّهُ قَلبَهُ عَلی قَدرِ رَغبَتِهِ فیها؛ هر که به دنیا علاقه‌مند باشد و آرزوهای دور و دراز در آن داشته باشد، خداوند به اندازه علاقه‌اش به دنیا، دل او را کور می‌گرداند.

و مَن زَهِدَ فیها فَقَصَرَ فیها أمَلَهُ أعطاهُ اللّهُ عِلماً بغَیرِ تَعَلُّمٍ و هُدیً بغَیرِ هِدایَةٍ و أذهَبَ عَنهُ العَماءَ و جَعَلَهُ بَصیراً؛ هر که به دنیا روی آوَرَد و آرزویش دراز گردد خداوند به اندازه رغبت او به دنیا، دلش را کور گرداند و هر که به دنیا پشت کند و آرزویش را در آن کوتاه گرداند خداوند او را دانشی عطا کند، بی‌آنکه از کسی فرا گیرد و هدایتش فرماید، بی آن که کسی هدایتش کند و کوری را از [دل] او ببرد و بینایش گرداند.

عن علیٍ علیه‌السلام: إنَّمَا الدُّنیا مُنتَهی بَصَرِ الأَعمی؛ لا یُبصِرُ مِمّا وَراءَهَا شَیئاً وَ البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ وَ یَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها فَالبَصیرُ مِنها شاخِصٌ وَ الأَعمی إلَیها شاخِصٌ وَ البَصیرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ وَ الأَعمی لَها مُتَزَوِّدٌ؛ دنیا، آخرین دیدرسِ شخص کور [دل] است و از آنچه فراسوی آن است، چیزی نمی‌بیند؛ امّا شخص بینا، نگاهش از دنیا فراتر می‌رود و می‌داند که سرای حقیقی، در ورایی این دنیاست. پس، بینا از دنیا دل بر می‌کند و کوردل، به آن رو می‌کند. بینا، از آن توشه بر می‌گیرد و کوردل، برای آن توشه فراهم می‌آورد.

برخی از رفقای لقمان به او گفتند تو هم مثل ما چوپان بودی ندیدیم زیر بغلت کتاب باشد گفت روی چند فضیلت متمرکز شدم و در کارهایی که در گله‌داری تخلف بود کنار کشیدم؛ کنار کشیدن یعنی زهد. قَالَ لِلقَمَانِ بَعْضُ النَّاسِ: أَلَسْتَ کُنتَ تَرْعَی مَعَنَا؟ فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَمِنْ أَیْنَ أُوتِیتَ مَا أَرَی؟ قَالَ: قَدَرُ اللهِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ الصَّمْتُ عَمَّا لَا یَعْنِینِی. (مجمع‌البیان ذیل آیه 12 صوره لقمان)

هر کسی چوپان خودش است ما چون چوپانِ گوسفندِ حواس و غرایض و دلمان نیستیم به حکمت دست پیدا نمی‌کنیم. ما باید غرایض را می‌آوردیم در جایی که باید چرا می‌کردند می‌چراندیم نه اینکه رهایشان بگذاریم. هر کسی چوپان گله؟ خودش است چوپان گله غرایض و حواس خودش است. در این فضای مجازی من باید ببینم این گوسفند چشمم را کجا می‌برم چرا؟ چون من چوپان غرایض و حواس خودم هستم.

 عن النبی صلی‌الله علیه و آله لَمّا خَرَجَ ذاتَ یومٍ فقالَ: هَل مِنککم أحَدٌ یُرِیدُ أن یُؤتِیَهُ اللّهُ عزوجلّ عِلما بغَیرِ تَعَلُّمٍ و هُدیً بغَیرِ هِدایةٍ؟! هَل مِنککم أحَدٌ یُرِیدُ أن یُذهِبَ اللّه ُ عَنهُ العَمی و یَجعَلَهُ بَصیراً؟! ألا مَن زَهِدَ فی الدنیا و قَصُرَ أمَلُهُ فیها أعطاهُ اللّه ُ عِلما بغَیرِ تَعَلُّمٍ و هُدیً بغَیرِ هِدایَـةٍ؛ پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله پس از خروج [از منزل] فرمودند: آیا کسی از شما هست که بخواهد خداوند، بی‌واسطه او را علم آموزد و هدایت کند؟ آیا کسی از شما هست که بخواهد خداوند کوردلی او را بزداید و بینا و بصیرش گرداند؟ بدانید که هر کس به دنیا بی‌رغبت باشد و آرزویش را در دنیا کوتاه کند، خداوند بدون مربی دیدن و رهنمایی، او را علم آموزد و هدایتش فرماید.

مرشد چلویی

 در احوالات مرحوم مرشد چلویی که مرد خدایی بود نقل شده که یک‌وقتی نقل می‌کنند از کوچه‌ای می‌گذشت و یک نجاری به او گفت که تشریف بیاورید مغازه من و ایشان هم رفت مغازشون اون آقا می‌خواست چیزهایی که در مورد مرشد شنیده را امتحان کند به مرشد گفت داخل این جعبه‌ابزار من، چند تا میخه؟! مرشد گفت: که چه شود؟! گفت شما بفرمایید گفت بنده خدا! ما نیامدیم اینجا میخ بشمریم ما به دنیا نیامدیم میخ بشمریم ما به دنیا آمدیم که آدم شویم برفرض که به تو بگویم شصت و چهار تا میخ داخل این جعبه است که چه شود؟! نصیحتش کرد و بلند شد و رفت. این آقای نجار لج کرد جعبه را برگرداند شروع کرد همه میخ‌ها را شمردن دید شصت و چهار تا میخ؛ آن مرد خدا بهش گفت ما برای شمردن میخ به دنیا نیامدیم ما اومدیم آدم باشیم؛ ولی متأسفانه بعضی از ما همچنان مشغول شمردن میخ هستیم و میخ دنیا شدیم و از دنیا کنده نمی‌شویم.

 

 منبع: برنامه گنج سعادت تاریخ پخش در رادیو معارف 14 بهمن 1402 ساعت 18

 به قلم مسعود رضانژاد فهادان